روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

بعضی رفتارا دیگه واقعا توهین به شخصیت خودمه

گور بابای تو و همه حسایی که یه روز توی من زنده کردی

خسته شدم از دستت

بی توجهیات داره منو خفه می کنه

دستای مردونتو زیر قفسه استخوانی سینه ام حس میکنم که داری قلبمو فشار میدی

با همه ی وجودم آرزو می کنم آرزوهاتو مرده ببینی که تمام آرزوهایی که خودت توی دلم کاشتی رو داری له می کنی ... با فشار سنگیت پاشنه کفشت روی قلب نازک من

فشار دستات روی قلبم داره خفه ام می کنه


بغض توی گلوم 


لعنت به هر چی دوست داشتنه

مردها خودخواه ترین آفریده های خدا هستند

وقتی از نظر آنها باید باشی کنارشان، بـــــــــــــــاید باشی

وقتی دوستت دارند همه ی محبتشان را نثار می کنند بی توجه به حسی که در تو زنده می کنند

وقتی نمی خواهنـــــــــــــدت هیچ چیزی توان برگرداندنشان به یک رابطه را ندارد رابطه ای که خودشان بیل بیل خاک محبت! ریختند پای تو ، پاهایت در خاک اسیر شده و جدا شدن از ریشه هایی که عمیق شده مرگ تکه ای از وجودت است... اگر اگر اگر دوباره از ساقه وجودت جوانه ای بروید و ....


عشق یک رویاست 
و رویاها خوبند
اما تعجب نکن اگر با چشمانی خیس به خودت آمدی!


- جیم موریسن

 

من باید واقعا انقد انتظار بکشم ؟

خدایا نجاتم بده از این انتظاری که توش حبس شدم

خسته ام

چقدر دلم تنگ شده برای روزهای مهم بودنم!

روزهایی که بود و نبودم برایت فرق می کرد

روزهایی که خوشحالیت را حس میکردم

روزهایی که اجازه میدادی با تو غصه بخورم برای تمام سختی های پیش رویت

روزهایی که حس میکردم وجودم برای حال تو فرق می کند

اما حالا هر روز بغض می کنم از نبودن هایی که گویا اصلا حس نمی کنیشان 

آخر لطفت شاید_ اگر من جرات ابراز دلتنگی و بی قراری کنم_ این باشد که : خوب مشغولی!

توقع دلتنگیت هم که محال ممکنات عالم است


با همه ی وجودم تنهایی رو حس میکنم توی دنیای سرد از نبودت ...