نه دیگه این واسه ما دل نمی شه
نه دیگه این واسه ما دل نمی شه
هر چی من بهش نصیحت می کنم
که بابا آدم ِ عاقل آخه عاشق نمی شه
می گه یا اسم آدم دل نمی شه
یا اگر شد دیگه عاقل نمی شه
بهش می گم : جون دلم !
چرا از این همه دل
یک کدوم مثل تو دیوونه زنجیری نیست ،
می گه یک دل مگه از فولاده
می گم آخر بابا جون !
اون دل فولادی
دست کم دنبال کیف خودشه
دیگه از اشک چشش
زیر پاش گِل نمی شه
می گه هر سکه می شه قلب باشه
می گه هر سکه می شه قلب باشه
اما هر چی قلب شد دل نمی شه !
نه دیگه ، نه دیگه ، نه دیگه این واسه ما دل نمی شه
نه دیگه این واسه ما دل نمی شه
ترانه شهر قصه: بیژن مفید
وقتی دست دلــت از همه جا کوتاه میشه هی فــــــــال میگیری و دست به دامــن حافظ میشــــــی
همـــــش پر از خبرای خوبه
مســـــــافر به زودی خواهــــد آمد... تحفه ای دریافت میکنی...
چراغ امید را دلت روشن کن، امیدت برآورده می شود