روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

بهت حسودیم میشه

به اینکه میدونی یکی انقد دوست داره

به اینکه انقد مطمئنی از بودن و موندنم

به اینکه میدونی هر خط شعر و هر بیت از آهنگی که می بینی از من یه مخاطب داره و اونم تویی!

همین توی لعنتی اما. . . دست ِ دلت واسه من روو نیست

من اما نمیدونم شبا با یاد چه عشقی چشماتو می بندی

نمیدونم دلتنگیای واقعیت مال کیه

نمیدونم اونی که توی رویات شهزاده عشقه کیه

و چه عذاب آوره این جنگیدن با خودم

اینکه من نمیدونم کجای زندگی لعنتی توام ...

 

خدا جونم نمیدونم این فیلما تا کی ادامه داره

تا کی این بازی ادامه داره

تا کی؟

اما من دیگه نیستم

میشه با بقیه و بی من ادامه بدی دنیای قشنگیو که ساختی؟

توی این شب قدر منو به آرزوم برسون

هیچ کدومو که نشنیدی اینو بشنو

لطفا

بعضی ها آنقدر به دیگران وفادارند که به خودشان خیانت میکنند...

زائران غریب
گارسیا مارکز


بعد از ما
پیج‌های عاطلمان باقی می‌مانند
در facebook
چون روح‌های سرگردانی
که با خود حمل می‌کنند
چمدانی لب‌ریز خاطره را...

بعد از ما
ایمیل‌های فراوانی برایمان فرستاده می‌شود
از آشنایان بی‌خبر،
هم‌کلاسی‌های قدیم،
شرکت‌های تبلیغاتی،
لاتاری‌های یک میلیون دلاری حتا
با خبر برنده شدن...

و ایمیل باکسمان
ـ چون سگ ولگردی
که از باز کردنِ قوطی کنسروی زنگ‌زده عاجز است ـ
توانِ خواندن آن ایمیل‌ها را نخواهد داشت...

بعد از ما
تا همیشه منجمد می‌شوند کلماتمان
در وبلاگ‌هایی که این‌بار
صاحبانشان هک شده‌اند...
اما دوستت‌دارمی
که با ایمیلی مخفیانه برای تو فرستادم

با مرگِ اینترنت هم از بین نمی‌رود

 

 

 یغما گلرویی

 



دروغ چرا 

اینجا که خودمم و خودم

پشت این نفرت وحشتناکی که برای دو رویی هات قلبمو سیاه کرده

از اینکه تمام موجودات دوست داشتنی زندگیمو که حاضر نبودم با هیچی عوض کنم ازم گرفتی

حسادتی هم هست

راستش حسودیم میشه به این نبودنهای الانت توی این فضا

با زیباییت، جذابیتت، ثروتت ...نمیدونم اما تمام چیزایی که دوس داشتمو دیگه ندارم

همه دیگه یا با تو هستن یا دنبال تو

من خیلی چیزا کم از تو دارم قبول

اما مطمئنم آدمیت و یکرنگی میون این همه داشته هات کم داری

تو عاشق موقعیتشی و من به تنها چیزی که فکر نمیکنم موقعیته

چقد آرزو داشتم یه آدم عادی بود ...

شاید تنها آدمی باشی که اینقد ازش متنفرم

امیدوارم یکی مثل خودتو توی زندگیت تجربه کنی!

شاید این بدترین نفرینی باشه که بتونم در حقت کنم...

 

{ن.س}