روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

یعنی فک نمیکنه ممکنه مرده باشی !!!

راس میگه ! 

ولی می دونم می دونه نمردم... دلم مرده، حسم یخ زده، قلبم تیره شده

همه حس های خوب با رفتنت رفت و ترجیح میدم به همین تنهایی ادامه بدم

می دونی تنها آرزوم چی بود ؟ شاید یه ربطایی داشت به تنها آرزوی تو توی همون لحظه اما نخواستی نه آرزوی من برآورده بهش نه خودت

توی غرورت با سردرگمی دست پا بزن اما خبری نگیر باشه  :)

بذار منم همینجا به مردنم ادامه بدم


از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند خوشحال باش
دنیای زنها کاملا متفاوت و مرموز است
زن اگر سکوت کرد بدان
سکوتش نشانه پایان توست...!


" هوشنگ ابتهاج"

 

چرا نمی خوابی دردت به جونم؟ چرا ... چشم انتظاری؟ مثل من که امروز چشمام به صفحه گوشیم سفید شد؟ مثل من که تمام این بیست و پنج شیش روز لحظه به لحظه شو بهت فکر کردم و چشم به راه یه  "چرا" از طرف تو بودم ؟ فقط همین ... "برگرد" و "بمون " و "دلم پیشت جا مونده" نمی خواستم .... اما دل لعنتیم می خواست یه ذره اون غرورو بذاری کنار ... تو هیچیو واسه من کنار نذاشتی ... هیچی ... آره ایدیتو آره فیس بوکتو آره شاید خیلی چیزا رو اما منم کنار همونا کنار گذاشتی ...

برات از ته دلم توی همین روز خاص آرزو می کنم شاد باشی و آنقدر موفق که بالاخره یه روزی یه جای دنیا دوباره ببینمت یا حتی اگه خدا اینم نخواست فقط بشنوم خوبی و همه اون چیزایی که دوس داشتی به دست بیاری الان کنارتن

اون روز امیدوارم یادت باشه همیشه به یادت سرم رو به آسمون خدا بالا بوده و دلم ... دلم پیشت م و ن د ه   ه ن و ز ....

زمان میگذره و هرروز داره فاصلمون بیشتر و بیشتر میشه

تو هیچی فیس بوک نمی نویسی و دیگه حتی آنلاینم نمیشی !

من هی دارم فکر میکنم شاید پست اون شبت هم یه شیطنت ساده بود که کنار بقیه شیطناتات باید ندیده میگرفتم ولی سردی رفتارات...

 

واسم جالبه توی سرت چی میگذره :)

تا دیروز فکر میکردم واست مهم نیست بود و نبودم

الان می بینم گویــــــــــــــا داره مهم میشه واست یا شاید بهتره بگم واست سوال شده خوبم یا نه :) در همین حد البته نه بیشتر!

اما جالبترین قسمت میدونی کجاست اینکه فکر نمیکنی اونی که تا دیروز ادعای عشق داشت و یه روزشو بی من نمیتونست شب کنه چطوری همینجور یــیهویی غیب شد  :|

یعنی چی دید یا چه اتفاقی تو زندگیش افتاد !

یعنی آدم جدیدی اومده ؟ خوب آخه یه شبه که همچین موجودی نمیاد!

از چیزی ناراحت شده ؟خوب آخه چی ؟ ما که خوش و خرم با هم خداحافظی کردیم 

هاها فک کنم چقد بدبختو تنها شدم که نشستم فکرایی که تو نمی کنیو ! واسه خودم مرور می کنم !

تو چیزای مهمتری داری که فکرتو باهاش مشغول کنی

من در حد همون یادآوری آخر شب و یه خط آف تو یادتم :)