روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

 

چیزهایی هست خیلی بدتر از تنهایی
اما سال ها طول می کشد تا این را بفهمی
وقتی هم که آخر سر می فهمی اش،
دیگر خیلی دیر شده
و هیچ چیز بدتر از
خیلی دیر نیست...
چارلز بوکفسکی

نیتم مثل همیشه تو بودی

فالم اما ...

امشب یه آدم جدید میاد که تنها دلیل اومدنش به خونه ما فامیل بودنه

مثل همیشه دعا میکنم انقد بد باشه که بتونم بگم نه 



دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی

کز عکس روی او شب هجران سر آمدی

تعبیر رفت یار سفرکرده می‌رسد

ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی

ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من

کز در مدام با قدح و ساغر آمدی

خوش بودی ار به خواب بدیدی دیار خویش

تا یاد صحبتش سوی ما رهبر آمدی

فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دست

آب خضر نصیبه اسکندر آمدی

آن عهد یاد باد که از بام و در مرا

هر دم پیام یار و خط دلبر آمدی

کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم

مظلومی ار شبی به در داور آمدی

خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق

دریادلی بجوی دلیری سرآمدی

آن کو تو را به سنگ دلی کرد رهنمون

ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی

گر دیگری به شیوه حافظ زدی رقم

مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی

 

بودن بعضی ادمها فقط یه نشونه اس

مهم نیست که وقتی هستن چقد مهمن و نقششون چیه

ولی وقتی رفتن ...

می فهمی چقد واسشون مهم نبودی

چقد زود جایگزینت پیدا شد!

می فهمی همه حرفا و احساسا میتونه تایم داشته باشه

می فهمی خیلی تنهایی خیلی...

می فهمی تمام اون حسا چه عمیق و مدت دار چه زود و آتشین عوض میشه

وقتی 

.

.

.

طرف مقابلت یه مرده

 

لعنت به همتون

 

 

من زخم هاى بى نظیرى به تن دارم..

.اما تو بهترینشان بودى...

عمیق ترینشان بودى...

عزیزترینشان بودى...

بعد از تو آدم ها،تنها خراش هاى کوچکى بودند بر پوستم...

که هیچ کدامشان به پاى تو نرسیدند...

به قلبم نرسیدند..


مشکل اینجاست، آن حرفهایی که گفتنی نیستند، اصلا حرف نیستند

فرو پاشی حس هایی ست که با درد در هم آمیخته

تنها در سینه ی خودت می جوشند

تنها در سینه ی خودت می مانند

- به من بگو چته؟ 
+
نمی دونم



سید محمد مرکبیان