روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

کاش قویتر بودم اونقد قوی که شکستن دل آدما واسم راحت بود

که میشد ندیده بگیرم

که میشد بگذرم

که میشد فراموشت کنم لعنتی :|

تنها چیزی که در زندگیم به صورت تخصصی بهش تسلط دارم ... 
انتخاب آدم های اشتباه برای دوست داشتنه ! 



پول را بردار و فرار کن
وودی آلن

چرا نمیتونم مث بقیه باشم؟

چرا نمیتونم خودمو رها کنم

خسته شدم از این حصارایی که دور خودم کشیدم و همه رو ازم دور کرده

خسته شدم از این همه سانسور خودم

واسه هیشکی جذابیت ندارم

دلم مرگ میخاد و بس

شاید من واقعا مشکل دارم که کسی منو نمیفهمه


حافظ تو معرکه ای!

یه لحظه نیت کردم واقعا تو فکر اینه کسیو جای من پیدا کنه ببین چی جواب داد :|


نیست در شهر نگاری که دل ما ببردبختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
کو حریفی کش سرمست که پیش کرمشعاشق سوخته دل نام تمنا ببرد
باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینمآه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
رهزن دهر نخفته‌ست مشو ایمن از اواگر امروز نبرده‌ست که فردا ببرد
در خیال این همه لعبت به هوس می‌بازمبو که صاحب نظری نام تماشا ببرد
علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آوردترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
بانگ گاوی چه صدا بازدهد عشوه مخرسامری کیست که دست از ید بیضا ببرد
جام مینایی می سد ره تنگ دلیستمنه از دست که سیل غمت از جا ببرد
راه عشق ار چه کمینگاه کمانداران استهر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه یارخانه از غیر بپرداز و بهل تا ببرد

صلحی کن و بازآی که خرابم ز عتابت ...


وقتی همه دنیا دست رد به سینه ام زدن


خرابتر از همیشها م


خرااااااااااااااب



تو گفتی که هرگز نمیای ! و فسقلیمم یهو یادش اومد باید منطقی باشه! این دوستی به ضررمه!


خداجون عیدی ازت یه خواب ابدی پر از آرامش میخام و بس :)