دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
...
تا کی باید ندونم دارم چه غلطی میکنم؟
حافظ توام مارو گرفتیا! الکی چرا هی امیدوارم می کنی :(
چه لذتی داره هایلایت کردن چند تا جمله خوب میون چند ساعت حرف زدنمون
و هی تکرار و تکرارشون توی ذهنت تا شب...
و هی لبخندهایی که فقط خودت و دلت از دلیلشون خبر داری و بس!
از همون لبخندهایی که همیشه روی لب تو هم موقع حرف زدنت با من هست
آره من نمی بینم ولی هم اتاقیت که دیده... : - )