روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد


شاید یک روز،
یک نفر،
یک جوری آدم را بخواهد که خواستنش به این راحتی ها تمام نشود !

سیلویا پلات


دردای بی درمون همیشه جسمی نیست

گاهی حرفای خفه شده توی گلویی که جرات ابرازش نیست

و البته گوش شنوایی هم نیست

امتحانی که نخاستی توش برنده باشی!

من موندم و یه راه نیمه کاره و یه همراه که نمیخاد ادامه بده...



میدونم جام خالی نیست


بعضی حرفا نگفته فریادن ...


لعنت به کسی که باز اعتماد میکنه


لعنت به من


لعنت به دلتنگی هایی که درمان ندارد


دل آشوبه دارم و مسکن(؟) شاید هم صحبتی با یک محرم باشد


اما کجاست محرم دل



فصل عوض می شود جای آلو را خرمالو می گیرد جای دلتنگی را دلتنگی




علیرضا روشن