چقدر دلم تنگ شده برای روزهای مهم بودنم!
روزهایی که بود و نبودم برایت فرق می کرد
روزهایی که خوشحالیت را حس میکردم
روزهایی که اجازه میدادی با تو غصه بخورم برای تمام سختی های پیش رویت
روزهایی که حس میکردم وجودم برای حال تو فرق می کند
اما حالا هر روز بغض می کنم از نبودن هایی که گویا اصلا حس نمی کنیشان
آخر لطفت شاید_ اگر من جرات ابراز دلتنگی و بی قراری کنم_ این باشد که : خوب مشغولی!
توقع دلتنگیت هم که محال ممکنات عالم است
با همه ی وجودم تنهایی رو حس میکنم توی دنیای سرد از نبودت ...
همه چی مسخره به نظر میاد
همه حرفا و رفتارایی که تا دیروز از طرف هرکسی برام جالب بود
تنها مردایی که توی زندگیم حس میکردم کمترین حسی بهم دارن تنهام گذاشتن
تحملشو ندارم
تحملشو ندارم
تحملشو ندارم