روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

به شدت نیاز دارم یکی پائین زندگیم بنویسه :


 چند سال بعد ... !!

همیشه فکر میکردم چقد آدم میتونه عوضی باشه که کنار یکی باشه و دل و فکرش جای دیگه

حالا اما فکر میکنم کنار هر کی باشم ـــ اگه تو نباشی ــــ حسرت با تو بودن رهام نمیکنه

خدایا من تمام این آیه هارو برای رسیدن به آرامش کنار اون میخونم

با بغض میخونم 

می بینی

میدونم که می بینی

 

ترس از دست دادنت

داره دیوونه ام میکنه

حرفای دیروز سرور

اون حروف مسخره اگه بخاد اسم تو نباشه...


این که یه روز صبح بیام اینجا و نتونم باهات حرف بزنم

اشکمو هیچی نشده در میاره

خدایا دلخوشیمو ازم نگیر

خدا...



من که جز تو،
کسی را ندارم! 
ولی چرا تو را هم ندارم؟!


عباس معروفی


عادت شده

پرانول های بعد از شنیدن زخم زبان هایت