-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 اسفندماه سال 1393 15:23
عشق یک رویاست و رویاها خوبند اما تعجب نکن اگر با چشمانی خیس به خودت آمدی ! - جیم موریسن
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 اسفندماه سال 1393 08:41
من باید واقعا انقد انتظار بکشم ؟ خدایا نجاتم بده از این انتظاری که توش حبس شدم خسته ام
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 اسفندماه سال 1393 16:16
چقدر دلم تنگ شده برای روزهای مهم بودنم! روزهایی که بود و نبودم برایت فرق می کرد روزهایی که خوشحالیت را حس میکردم روزهایی که اجازه میدادی با تو غصه بخورم برای تمام سختی های پیش رویت روزهایی که حس میکردم وجودم برای حال تو فرق می کند اما حالا هر روز بغض می کنم از نبودن هایی که گویا اصلا حس نمی کنیشان آخر لطفت شاید_ اگر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 اسفندماه سال 1393 15:28
همه چی مسخره به نظر میاد همه حرفا و رفتارایی که تا دیروز از طرف هرکسی برام جالب بود تنها مردایی که توی زندگیم حس میکردم کمترین حسی بهم دارن تنهام گذاشتن تحملشو ندارم تحملشو ندارم تحملشو ندارم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 اسفندماه سال 1393 16:31
اگه یه چیز توی دنیا بهت میتونستم بدم، توانایی دیدن خودت رو در نگاهم میدادم، تا بفهمی چقدر برای من با ارزشی ( یا شاید بودی ) !
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 اسفندماه سال 1393 09:43
از تو و تمام آدمایی که توی روزای خوبشون روزای بد رو از یاد میبرن متنفرم ازت متنفرم که یادت رفته کی توی بدترین روزا دست به اسمون بود با چشمای گریون از ترس اینکه تو شاید همه چی رو از دست بدی داشت له میشد.... له میشد و اشک میریخت و دعا میکرد ازت متنفرم که حرفای خودتم یادت رفته حالا ولی خیلی چیزا یادت رفته خیلی چیزا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 اسفندماه سال 1393 12:08
قلب من میگه که هستی اما چشمام میگه نیستی .. دیگه حتی قلبمم میدونه که نیستی ... باور تلخیه خیلی تلخ
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 اسفندماه سال 1393 14:07
برگشتن به گذشته و مرور ریز به ریز حرفا و خاطرات همیشه سخته حتی اگه کل هیستوری یاهو جلوی چشمت باشه اینکه بشینی و خط به خط بخونی و مرور کنی احمقانه به نظر میاد وقتی هیشکی به حرفایی که زده نه اعتقادی داره و نه عمل میکنه ! این یعنی چقد دنیا "بی گذشته" داره میگذره و سپری میشه و موندن توی گذشته یه حماقت مسخره به...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 اسفندماه سال 1393 08:58
یه وقت پر کن به معنی واقعی ... نه هیچی بیشتر حتی ... چقدر این یه ساله پیر شدم چقد صورت نازنینم داغون شده چقد دوست داشتنی بودم و حالا از عکس العمل بقیه می فهمم دیگه اثری از اون زیبایی نیست حتی وقتی مامان بهم میگه چقد تغییر کردی و در جواب زشت تر شدم فقط لبخند میزنه یعنی اشکای این یه ساله بیش از حدی که فکر میکردم اثر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 بهمنماه سال 1393 11:49
بعضی نبودنا خیلی محترمانه و نه در لفافه که با فریاد میگه تو دیگه توی زندگی جدید من سهمی نداری مهم نیست کجاها با دستای دور از من اشکامو پاک کردی مهم نیست چقد برای ناراحتیام غصه خوردی مهم نیست چقد برای موفقیتم نگران بودی و دعا کردی تو توی دنیای جدیدم جایی نداری بفهم ! باید گورتو گم کنی ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 بهمنماه سال 1393 11:46
تفاوتِ بینِ خیال و واقعیت؟ خیال حسِ بهتری به انسان می دهد .. تام کِلنسی البته تا وقتی که خیالات آزارت نده و ندونستن باعث زجر و مردن هر روزت نشه ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 بهمنماه سال 1393 08:47
نالیدن و غصه خوردن یه چیزیه تحلیل رفتن بدنم هرروز بیشتر از قبل یه چیز دیگه روح خسته ای که داره آب میشه پشت این چشمای خسته و غمگین یادم میاد روزایی که دلت پر از غصه بود با حتی تصور ناراحتیت چه جوری ناخوداگه اشکام سرازیر میشد و حالا جای لبهای کی روی گردن و گونه هاته... که حتی یادت نمیاد یه آدم اینجا داره با چه حس و فکری...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 بهمنماه سال 1393 10:41
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه در خیابانی که نیست می نشینی روبرویم خستگی در میکنی چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است ؟! باز میخندم که خیلی گرچه میدانی که نیست شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند یاس و مریم میگذارم توی گلدانی که نیست چشم میدوزم به...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 بهمنماه سال 1393 16:05
تمام خستگی و بغض و اشکای جمعه شب رو جا میذاری توی تختت زیر همون پتو ، کنار همون بالشت خیس از اشکا و صبح با بخند میای که امروز شنبه س امروز باید برخلاف گذشته باشم مدل موهاتو حتی بعد از مدتها عوض میکنی بیشتر از هرروز شیک میکنی و یه کم عطر و یه کمی بیشتر از هر روز آرایش و یه لبخند گنده که یعنی قراره روز متفاوتی رو بسازی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 بهمنماه سال 1393 08:19
هستی ولی برای من نیستی ....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 بهمنماه سال 1393 12:17
خاطرات وقتی مرور نشه و سعی کنی با اتفاقای جدید رنگ و آب زندگیتو عوض کنی، کمرنگ میشن انقد که به زور یادت میاد بدترین خبری که ممکن بود 5 سال پیش بگیری و برات بدترین اتفاق توی زمان خودش محسوب میشد رو از کی گرفتی ؟ً! و خوب قطعا باور این قضیه حتی برای خودمم سخته دیروز که یه دفعه دوست چندین سال پیشتو همین جا چند قدم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 بهمنماه سال 1393 11:56
خوبتر از خوب ِ من : ) خواستن یه مکالمه ی دو طرفه از طرف تو ، وقتی من همیشه بنده ی سکوتم یعنی کلی حس خوب توی همه حسای خوب تنها کسی که همیشه خواستم باشه تو بودی :)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 بهمنماه سال 1393 15:43
مهمترین تصمیمی را که انسانی تا به حال میتواند گرفته باشد گرفتهام: سنگی به پنجرهی رویاهایم بزنم. هنز لدیزن
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 بهمنماه سال 1393 12:07
نه هر کو ورقی خواند معانی داند هی از آدمهای دور و برم دور میشم و فک میکنم این فاصله به جای کم شدن هرروز بیشتر شده تحمل دلم خیلی کمتر شده شاید یه جاهایی بیشتر شده باشه ... ولی هنوز حساسیتم روی حرفایی که ریز ریز خورد می کنن آدمو ادامه داره دیروز وقتی چشمات داشت پشت شیشه مغازه با اشتیاق دنبال انگشتر می گشت و می خواستی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 دیماه سال 1393 13:11
تا وقتی لازم نیست به کسی توضیح بدهی چه مرگته خوبی خوب که! یعنی قابل تحمله دنیا ولی به محض اینکه با اصرارای یکی باید یادآوری کنی چی شده که این حالو داری تازه به عمق فاجعه پی میبری تازه از خودت میپرسی دارم چه جوری تحمل میکنم واقعا ؟! محبت! واژه گم شده رابطه ی من من یه شنونده فعالم ! که باهات همراهی میکنم و میترسم بیش از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 دیماه سال 1393 09:22
ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 دیماه سال 1393 16:22
سالها پیش شنیدم یا شاید یه جایی خوندم قصه این تکرار ساعت و دقایق و این روزها عجیب تکرار میشود 16:16 به فکر میرم کی میتونه این وقت شب! یا روز توی این لحظه خاص به من فکر کنه ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 دیماه سال 1393 14:14
حالا دیگه تو رو داشتن خیاله دل اسیر آرزوهای محاله ....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 دیماه سال 1393 19:14
آخر این فاصله ها مرا خواهد کشت ادامه بده عشقم :|
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 دیماه سال 1393 14:17
هی زور میزنی حرفای بقیه رو ندیده بگیری بی توجهی های خودشو سرسری رد کنی هی سعی میکنی یادت بره دوس داشتن این شکلی نیست و با این سردی ها و دوری ها نمیشه اما باز یه چیزاییو نمیشه ندیده گرفت نرفتی جبهه و میون خمپاره ها که نگران بشم ! اما حداقل به خاطر اون همه اصرار و ... یه روز قراره همه چی خوب بشه قراره بشه ... پس میشه :)...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 دیماه سال 1393 11:46
حسادت یعنی حتی با دیدن لبخندت توی عکس دلم هزار بار بلرزه دوربین توی دست کی بوده که این لبخند شیرینو بهش زدی ... :) لعنت به همه حس هایی که میترسی فریادشون بزنی اما مثل خوره وجودتو می خوره ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 دیماه سال 1393 10:15
خودخواهی یعنی وقتی خوبم به تو چه که هستم وقتی بدم ... منتظرم زود بیای و تو معنی واقعی خودخواهی هستی :)
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 دیماه سال 1393 09:39
دست تو نیست ! دیگر دست تو نیست . خرابت کردم . با دوستت دارم هایم . با دلهره هایم . با انتظارم . با داشته هایم . با تمام وجودم . خرابت کردم . حال حجمی از من پیش توست ! . . " همایون حسینیان "
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 دیماه سال 1393 16:22
درد از اونجایی شروع میشه که نه بودنش خوبت میکنه نه طاقت نبودنشو داری سردی کی قرار تموم بشه این هر روز یه جوری بودنت ؟ لعنت به ماهی که تو رو انقد ملون مزاج کرده از تو سردی و کم لطفی ... از من صبوری و حماقت ... :) تا کی این قصه ادامه داره نمیدونم ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 آذرماه سال 1393 13:10
دوست داشتن اش لذت بخش نبود، خیال انگیز هم نبود، اما آرام بخش بود. دنیا را برایت جذاب نمی کرد، فقط امن می کرد . . . فریبا وفی/ بعد از پایان