روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

بعضی رفتارا دیگه واقعا توهین به شخصیت خودمه

گور بابای تو و همه حسایی که یه روز توی من زنده کردی

خسته شدم از دستت

بی توجهیات داره منو خفه می کنه

دستای مردونتو زیر قفسه استخوانی سینه ام حس میکنم که داری قلبمو فشار میدی

با همه ی وجودم آرزو می کنم آرزوهاتو مرده ببینی که تمام آرزوهایی که خودت توی دلم کاشتی رو داری له می کنی ... با فشار سنگیت پاشنه کفشت روی قلب نازک من

فشار دستات روی قلبم داره خفه ام می کنه


بغض توی گلوم 


لعنت به هر چی دوست داشتنه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد