از تو و تمام آدمایی که توی روزای خوبشون روزای بد رو از یاد میبرن متنفرم
ازت متنفرم که یادت رفته کی توی بدترین روزا دست به اسمون بود با چشمای گریون از ترس اینکه تو شاید همه چی رو از دست بدی داشت له میشد.... له میشد و اشک میریخت و دعا میکرد
ازت متنفرم که حرفای خودتم یادت رفته
حالا ولی خیلی چیزا یادت رفته
خیلی چیزا
بزرگترین فراموش شده ات شاید من باشم ...