روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

هی زور میزنی حرفای بقیه رو ندیده بگیری

بی توجهی های خودشو سرسری رد کنی

هی سعی میکنی یادت بره دوس داشتن این شکلی نیست و با این سردی ها و دوری ها نمیشه

اما باز یه چیزاییو نمیشه ندیده گرفت

نرفتی جبهه و میون خمپاره ها که نگران بشم ! اما حداقل به خاطر اون همه اصرار و ...

یه روز قراره همه چی خوب بشه

قراره بشه ... پس میشه :)

شروع جدید زندگیت پر از انرژی و عشق عزیزم  : )

حسادت یعنی حتی با دیدن لبخندت توی عکس

دلم هزار بار بلرزه 

دوربین توی دست کی بوده که این لبخند شیرینو بهش زدی  ... :)


لعنت به همه حس هایی که میترسی فریادشون بزنی اما مثل خوره وجودتو می خوره ...

خودخواهی یعنی وقتی خوبم به تو چه که هستم

وقتی بدم ... منتظرم زود بیای


و تو معنی واقعی خودخواهی هستی :)


 

دست تو نیست!

دیگر دست تو نیست
.
خرابت کردم
.
با دوستت دارم هایم
.
با دلهره هایم
.
با انتظارم
.
با داشته هایم
.
با تمام وجودم 
.
خرابت کردم
.
حال حجمی از من پیش توست!
.
.
"
همایون حسینیان"

 


درد از اونجایی شروع میشه که نه بودنش خوبت میکنه نه طاقت نبودنشو داری 

سردی 

کی قرار تموم بشه این هر روز یه جوری بودنت ؟

لعنت به ماهی که تو رو انقد ملون مزاج کرده

از تو سردی و کم لطفی ... از من صبوری و حماقت  ... :)

تا کی این قصه ادامه داره نمیدونم ...