روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

 

واسم جالبه توی سرت چی میگذره :)

تا دیروز فکر میکردم واست مهم نیست بود و نبودم

الان می بینم گویــــــــــــــا داره مهم میشه واست یا شاید بهتره بگم واست سوال شده خوبم یا نه :) در همین حد البته نه بیشتر!

اما جالبترین قسمت میدونی کجاست اینکه فکر نمیکنی اونی که تا دیروز ادعای عشق داشت و یه روزشو بی من نمیتونست شب کنه چطوری همینجور یــیهویی غیب شد  :|

یعنی چی دید یا چه اتفاقی تو زندگیش افتاد !

یعنی آدم جدیدی اومده ؟ خوب آخه یه شبه که همچین موجودی نمیاد!

از چیزی ناراحت شده ؟خوب آخه چی ؟ ما که خوش و خرم با هم خداحافظی کردیم 

هاها فک کنم چقد بدبختو تنها شدم که نشستم فکرایی که تو نمی کنیو ! واسه خودم مرور می کنم !

تو چیزای مهمتری داری که فکرتو باهاش مشغول کنی

من در حد همون یادآوری آخر شب و یه خط آف تو یادتم :)

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد