روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

 

اینکه توی دل تو چی میگذره یا حرف حافظ یا ...

 صلحی کن و بازآ، که خرابم ز عتابت

آیدی روشنت تا 9 صبح یعنی منتظری

ولی ترس من از بودن و موندن پای آدمی که عشق و حال و خوشیش با یکی دیگه س و روزمرگی و به اجبار حرف زدنش با من ...انقد حالمو بد میکنه که ترجیح میدم تنهایی رو

ترجیح میدم یه تیکه از قلبمو بکنم و توی سکوت خفه خون بگیرمو ودیگه نبینمت

تا قیامت

برات از ته قلبم با همه عشقی که توی این سالها جمع شده از خوبیات،آرزو میکنم بهترین ها پیش روت باشه

آرزو میکنم کنار یکی که لایقته خوشحــــــــــــــال باشی چون لایقشی

جای تورو کسی نمیگیره 

حسای با تو بودن تا سالها دلمو گرم نگه میداره

همونطور که حس تلخ این خیانتت زهری روی قلبم ریخت که هرگز فراموش نمیشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد