ادامه دادن به این قایموشک بازی تا کی ؟
من تصمیمو گرفتم عزیزم
با نیومدن تو اتفاق خاصی نمیفته
من تا وقتی تو هستی با نهایت عشق و البته "حماقت" یه طرفه میرم جلو و ادامه میدم
همون رفتن تو راه یه طرفه و سرگردون نشدن تو راههای دیگه و این حرفا
بیا و کمتر عذابم بده
:)
خوب تویی
اتفاق خوب تویی
وقتی که اتفاق خوب تو باشی آرزوی
افتادنت را نخواهم کرد
لاجرم تحمل میکنم و دلخوش به نیفتادنت،
ایستادنت،
آمدنت
آزاد مرد
__________
بیش از حد تصور دلتنگتم
اگه بخوای به همین رویه نیومدن ادامه بدی چه خاکی به سرم بریزم ...
نشستم و فکر کردم بعد از تمام اشکایی که دیروز ریختم
حقم این نبود
لعنتی یعنی ارزش یه ذره تلاشم نداشتم ؟ یه کمی اصرار ...
نگو جرات ابراز ندارم
مرد ِمن...
حتی دادن آهنگ قبل از گفتن شروع حرفایی که میدونستی دلخورم میکنه هم ، فکر شده بود
پس چطور میخوای عاشقت نباشم ؟ :)
چطور میخای وقتی می بینم وسط اون همه بحثهایی که به همت ریخته بازم به فکر پوست منی باز دوستت نداشته باشم ؟
نشستم و فکر کردم بعد از تمام دردایی که این مدت بدون گفتن به تو کشیدم
نشستم و فکر کردم بعد از تمام اشکایی که تنهایی توی راه پله دو طبقه بالاتر ریختم تا کسی نبینه
نشستم و فکر کردم وقتی تمام درهای دنیا انگار بسته بود و چقد آرزو داشتم یکی بود تو بغلش گریه میکردم یکی که نپرسه چرا و چی شده فقط شونه هاشو بهم قرض بده تا گریه کنم و قول بده همه چی درست میشه ...
تو نمیای
تصمیمی واسه بودن با من نداری و این شاید محترمانه ترین حالت نه گفتن به کسی بود که عاشقانه و بی هیچ توقعی سه سال کنارت بود
مرد ِخوب ِمن
باش
نرو
منم سعی میکنم منطقی باشم
سعی میکنم
عاشقتم
هر اتفاقیم بیفته این حسم بهت امکان نداره عوض بشه
یاد عوضی بازیای " م " که میفتم فک میکنم این از خود گذشتگی تو که با دلخوری بهش نگاه میکنم خودش عشقه
اما من دل بستم
امید بستم به یه خیالی که به قول تو فقط یه درصد احتمالش هست
اما من این احتمال آرومو نشدنیو به هزار تا شدن و بودن کنار هرکس دیگه ای ترجیح دادم و بازم اگه تو مرد راه باشی میدم
من نمیخواهم به هیچی مجبورت کنم
نمیخواهم حس کنی مجبوری
ببخشید اگه ناراحتت کردم
اگه حس عذاب وجدان بهت دادم
اگه بار گناه این حسارو به دوش تو انداختم
اگه این حس سنگینمو بهت نشون دادم
تو مقصر نیستی
تو خیلی خوبی
فقط قول بده هیچوقت بد نشی
باشه ؟همیشه خوب بمون
حتی اگه من نباشم
حتی اگه قراره برم گورمو از زندگی تو گم کنم
تو رو خدا بد نشو
خوشبخت باش
خوشحال باش
....
هیجان و شوق که کم میشه
جاش ترس و دلهره میاد
اگه جواب تو ...
اضطراب داره دیوونم میکنه
صبح موقع حرف زدن باهات دستام میلرزید
واقعا دستام میلرزید...
تو یعنی میتونی از من دل بکنی ؟ چرا من نمیتونم
چرا هیشکی نمیتونه جای تو رو بگیره واسم ...
"...خسته آمده ام که سر بگذارم به شانه ی تو ..."
اینو توام خوندی
خدایا خودت درست کن همه چیو
امیدم به هیشکی غیر از تو نیست ...
بهت فقط یکیشو گفتم ... اگه میگفتم یکی دیگه هم هست دیگه خدا میدونه چی به سرت میومد ...
من تو رو خواستم بدون فکر کردن به شرایطتت، بدون فکر کردن به جایی که هستی...
تو چی ؟