روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

 

 


باید بپذیریم که بعضی چیزها نوشتنی نیست

یا شاید نوشتن آن راهی نیست که سنگینی روی قلب آدم را بردارد

باید نی لبکی داشت،گوشه ای نشست و ساعت ها در آن دمید

برای بعضی حرف ها باید اعتقادی داش ،

دیری ، کلیسایی ، امامزاده ای پیدا کرد و رفت معتکف ش ،

معترض شد ، دعا کرد و گریست. گریه شاید گشایش شد

یک حرف هایی را باید سر به هوا و دست در جیب راه رفت

راه رفت و سوتشان کرد

بعضی دیگر را باید یک سرشان را آتش زد و سر دیگر را پـُک

مگر با خاکستر شدن سبک شوند

معدودی حرف می ماند که فقط باید صبرشان کرد..."

محمد رضا محمدی مهر


حرف تو از کدوم یکیه ایناس عشقم که داره اینجوری آزارت میده و سکوت میکنی  ...

زود خوب شو بدون تو دنیا خیلی خالیه... خالی و سرد 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد