روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

تا حرف عشق میشه من میرم

من سخت از این حرفا دورم

منم یه روز عاشقی کردم

از وقتی عاشق شدم اینجورم

دارو ندارم پای عشقم رفت

چیزی نموند جز درد نامحدود

این جای خالی که تو سینه ام هست

قبلا یه روزی جای قلبم بود

این روزگار بد کرده با قلبم

کم بوده از این زندگی سهمم

دلیل می بافم برای عشق

برای چیزی که نمی فهمم

از آدمای شهر بیزارم

چون با یکیشون خاطره دارم...

به من نگو با عشق بی رحمی

من زخم دارم تو نمی فهمی...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد