روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد


روزای خوبیو نگذروندم این همه گریه و بی تابی باید یه جوری خودشو نشون میداد دیگه

چند روز قلب درد و نفس تنگی اینقد که تنفس عادیم واسم سخت بود

دیشبم باز همون بود به زور خوابیدم واقعا نفسم بالا نمیومد

صبحی می بینم روی گونه ام و دست و پاهام تاول زده

نمیدونم چم شده....

به کی میتونم بگم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد