روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

روزمرگی های من

می نویسم که فراموش نکنم امروزم چطوری سپری شد... شاید فردا دلیلی برای لبخند باشد

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد _____ سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دار
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است _____ کسی آن آستان بوسد که جان در آستین‏
دهان تنگ شیرینش مگر مهر سلیمانست _____ که نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین دارد
لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش نیست بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد
به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را _____ که صدر مجلس عشرت گدای ره‏نشین دارد
چو بر روی زمین باشی توانائی غنیمت دان _____ که دوران ناتوانیها بسی زیر زمین دارد
بلا گردان جان و تن دعای مستمندان است _____ که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه‏چین دارد؟
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان _____ که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد
اگر گوید نمی‏خواهم چو حافظ عاشق و مفلس _____ بگوئیدش که سلطانی گدائی همنشین دارد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد